پچ پچ

زنده باد خودم

اعتماد به نفس آیا؟

خواستم یه خودم یاد بدم تنهایی خرید کردن را

ای امان که خریدم اما یاد نگرفتم

دو سال گشتم و نپسندیدم

حالا خریدم و آمدم

می بینم باز هم نپسندیدم

چرا خریدم؟؟


پچ پچ:

+ دوباره حس اینکه نظر دیگران چیست؟ و اگر زیبا نباشد؟؟؟؟ مدتها بود این حس را نداشتم.

+ تجربه نشان داده زمان هایی که حال روانی ام مساعد نیست؛ تصمیم گیری در هر زمینه بی اهمیتی حتی، موجب پشیمانی است. کاش این تجربه در خاطرم بود

غافل منشین نه وقت بازیست ..... وقت هنر است و سرفرازیست

وقتی یک کار مهم و حیاتی انجام میدم؛ حتی مواقعی که دقیقه نودِ، نمی‎تونم بیشتر از نیم ساعت به اون کار بپردازم.

برای کوچکترین کارهام استرس انجام دادن دارم.

تلاش میکنم و نگران کم آوردن وقت هستم.

تمرکز لازم دارم.

اغلب اوقات،  وقت انجام کارهای مهم یک چیزی ذهنم رو درگیر میکنه و من میرم به سمت اون درگیری و کلا از مسیر منحرف میشم.

الان هم از همون مواقع هست و من فقط سعی میکنم درگیرهای ذهنیم رو بنویسم تا بتونم به کارم ادامه بدم


پچ پچ:

1+ عنوان از نظامی (در نصیحت فرزند خود)

باز آ

خواب می‎مانم

همه روزها

به جز مواردی که باید بروم پیِ روزیِ حلال

و این یک رویای دیرین و دست نیافتنی شده

خواندن نماز صبح

آن هم به وقتش


پچ پچ:

1+ فکر می‎کردم تمام روز حالم کدر باشد از این دِینِ ادا نشده.

2+ قضایش را بعد از بیداری خواندم و دو صفحه قرآن. کنارش معجزه دکتر حلت زمزمه‎وار فضا را پر کرده بود. حال خرابم از خواب ماندن از این رو به آن رو شد. خدا بی محابا مهربان و بخشنده است.


ذهن را خالی باید کرد از ...

میخواهم افکارم مثل شاتوت خوشمزه باشد. 

فقط مانده ام چه کنم با فکر آدمهایی که بار فکری شان در ذهنم زیاد است 

و تاثیر و حضورشان در زندگی ام صفـــــــر

تازگی ــها ...

تازگی ــها 

هوس نوشتن زیاد قلقلکم میدهد

حس های مثبت میزانشان به مراتب بیشتر از حس های منفی شده

صبح ها آرام و دلپذیرند

بیدار شدن ها با حس خوب زندگی کردن همراه شده

گذر روزها شیرین شده

همه چیز لذت بخش شده

دوست‎های جدید، دوست داشتنی و فهمیده زیاد شده

تنهایی لذت بخش‎ترین موهبت دنیا شده

و دوستجانک بی نظیرترین همراه دنیا


پچ پچ:

1+ نه غم گذشته بر دوش کشم نه ترس آینده بر دل نهم.

 همه اینها که گفتم قبلا نبود. بیدار شدنها لبریز نگرانی و ترس از گذشت یک روز دیگر بود. دوستهای کهنه بی وفا شدن و تنهایی وحشتناک ترین حس دنیا بود. تنها دوستجانک بود که میخواستم و وحشت از دست دادن. این روزها تلاش میکنم فقط به اینجا و حالا فکر کنم. 

2+ دقیقا 2 سال و 2 ماه و7 روز از آخرین پست اینجا میگذره. در فکر یک جای دنج بودم که یاد اینجا افتادم

3+ هنوز نمیدونم دقیقا در چه راستایی قصد نوشتن دارم اما به مرور راس

دلیل محکم نفس کشیدنم

وقتی میم گفت: "هفته قبل که بیمار بودی سین زنگ زده به توکل و شاکی بوده از نبودنت". وقتی گفت نگران منِ که میگم به این حقوق نیاز دارم و منفعل نباشم و یک کاری کنم برای تغییر این وضعیت. وقتی حس کردم تنها عکس العمل من به این حرفا فقط کمی ناراحتیِ. وقتی دیدم قبلا حداقل تو فکرم می‎گفتم که تلاش می‎کنم و بهشون ثابت می‎کنم اما الان حتی علاقه‎ای به تلاش ندارم. وقتی یادم آمد که همه علیه من بودند و من به جای جنگیدن و مقاومت کردن و تلاش کردن پا پس کشیدم. وقتی دیدم از کاری که عاشقش بودم الان متنفرم. وقتی یادم آمد که این روزها فقط برای نیاز به این پول خودمو مجبور به حضور در این محیط می‎کنم که درش میلی به کار ندارم. وقتی دیدم من کلا منفعل شدم و کسی بخواهد هم نمی‎تواند مرا ببیند. وقتی یادم آمد که دکتر معاینه کرد و گفت به چی اینقدر فکر می‎کنی؟ تو که سنی نداری؟ وقتی تصویر دکتر تو ذهنم مجسم شد که با دیدن نوار مغزم گفت همه سردردهات عصبیِ. وقتی یادم آمد که باید پرانول و نورتریپتیلین و سدیم والپروات باید بخورم. وقتی اشک از چشمام بیرون پرید و من مجبور شدم سرمو پایین بندازم که بقیه نبینند. وقتی میم گفت کاش بودم و یک دل سیر حرف می‎زدیم ولی من فقط یک دل سیر گریه می‎خواستم .....

یادم آمد که هنوز هم میخواهم زندگی کنم. هنوزم میخواهم باشم و بین دلایلم برای زندگی دوستجانک از همه دلیل های دیگه محکم‎ترین بود. آره او که هست میخوام باشم.  الان چند ماهه که دیگه نمی‎ترسم بگم چند ساله شده ام. نمی‎ترسم. نمی‎ترسم

یک شروع تازه؛ یک حس خوب؛ یک جای امن

 همیشه به دنبال یک عنوان چالش برانگیز بودم. فکر میکردم عنوان وبلاگ باعث جذب مخاطب بیشتر می‎شود. شاید بی تاثیر نباشد اما ....
بگذریم. این بار دنبال یک عنوان بودم که دستم باز باشد. معمولی باشد. دیگر تعداد مخاطب برایم ملاک نیست. فقط میخواهم بنویسم. بی دغدغه و تا بشود بدون سانسور
۱ ۲ ۳ . . . ۵ ۶ ۷
زندگی زیباست چشمی باز کن

گردشی در کوچه باغ راز کن


هر که عشقش در تماشا نقش بست

عینک بدبینی خود را شکست



*اینجا همراه رسیدن به اهدافم است
* نظرات آقایان تایید نمی‌شود
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan