پچ پچ

زنده باد خودم

بی پناه

دفعه‎ی قبل، پیش از رفتن در آغوش تک تک تان بغض شدم و در بغل محکم ترین مرد دنیا اشک شدم. دفعه ی قبل که رفتید دلم بیشتر از دفعات قبل شکست. چه که مرا در شهر آفتاب دراندشت تک و تنها، چشم گردان پی خودتان گذاشتید و رفتید. دلداری دادم دلم را که موقت است. که دوباره تازه میشود؛ دیدارها. که دوباره و دوباره تکرار خواهد شد، این دیدن ها و جدا شدنها . صبور باش و عادت کن. تکرار خواهد شد. تکرار خواهد شد. دلم را به حرف گرفتم. برایش کتاب خریدم و سرگرمش کردم تا فراموش کند تلخی دوری را.
این بار که رفتید دیگر فقط بغض نبود. دیگر بخشی از وجودم نبود که بردید. این بار همه وجودم را با خودتان بردید و من سرگشته و حیران چون اسپند روی آتش بالا و پایین پریدم از درد این هجران؛ اما شما رفته بودید. و نبود دستی نوازشگر و نگاهی محبتگر. این بار مثل دفعات قبل یک بارش کوتاه و آغوش امن دوستجانک نبود. این بار بارشی بود چون سیل و جنونی بود چون طوفان اما از آغوش امن خبری نبود. به یک باره تنها مَردُم بودند که مهم شده بودند و وجود در هم شکسته من اهمیت نداشت. این بار نابود شدم. همه جا پر از خون شد. نفسم تا قطع شدن رفت. انگشتهایم کبود شد و تنم دردناک. دوستجانک اشک شد و این بار منی که کسی دست نوازش بر سرم نکشید و آرامم نداد؛ آغوش شدم اشکهای غم و اندوهش را. اشکهای عجز و ناتوانی اش را و وجود رنجورش را.این بار بی پناه تر از همیشه بودم و بی تاب تر. این بار بعد از پنج روز هنوز آرام ندارم. دلم یک سره غم است و چشمانم یک سره اشک.
خدا به خیر کند عاقبتمان را
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
زندگی زیباست چشمی باز کن

گردشی در کوچه باغ راز کن


هر که عشقش در تماشا نقش بست

عینک بدبینی خود را شکست



*اینجا همراه رسیدن به اهدافم است
* نظرات آقایان تایید نمی‌شود
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan