پچ پچ

زنده باد خودم

تکلیف نامعلوم

به نظر می‌رسد دارم در جهتی خلاف اهداف تعیین شده اولیه پچ پچ حرکت میکنم. قرار بود اینجا فقط از آنچه که باعث خودشناسی‎ام میشود بنویسم. قرار بود روزانه نویسی نباشد. قرار بود اینجا ....
راستش هیچ‌وقت تکلیفم با یک سری از چیزها در زندگی روشن نشد و قطعا وبلاگ‌نویسی یکی از آنهاست. یک روز مطلبی را با ذوق و شوق می‌نوشتم و فردا پشیمان می‌شدم. یک روز وبلاگهای متفاوت ساختم با اهداف متفاوت. یک روز همه شان را پاک کردم. یک روز دوباره هوس کردم. نوشتم؛ کسی مرا خواند که نمی‎شناختم اما خوشم نیامد. باز هم تعطیل کردم. این بار اما هم دلم می‌خواهد از همه چیز بنویسم. هم اینها را در دو سوی متفاوت می‌دانم.
مشغله بزرگ این روزه‌ام همین تصمیم گیری است. انگار که اینجا مجله‎ایست پُر تیراژ که آدمهای زیادی میخوانند و من اینگونه بر سر دوراهی مانده ام. این یا آن. گاهی به این همه خود درگیری‎ام برای مسائلی اینچنین پیش پا افتاده هم می‎خندم؛ هم در مغزم پر از آشفتگی می‎شود که تصمیم نهایی‎ات چیست؟لطفا تکلیفت را با خودت روشن کن. و معمولا این تکلیف روشن نمی‎شود.
"آیین زندگی" دیل کارنگی را می‌خوانم. "زندگی شادمانه" آلبرت الیس را در برنامه دارم و حالِ خوبِ دکتر بابایی‎زاد را از فردا مصمم‎گونه دنبال خواهم کرد. باید معلوم شود این تکلیف نامعلوم!!!

پچ پچ:
+ سرم درد میکند
+ امروز نه از برنامه ریزی خبری بود نه از کار خیلی مفید. تازه یادم آمده که ایراد کجاست. قورباغه نیمه کاره مانده و دلیلش عدم علاقه من به خواند ebook است و کتاب کاغذی قشنگم در دسترس نیست.
زندگی زیباست چشمی باز کن

گردشی در کوچه باغ راز کن


هر که عشقش در تماشا نقش بست

عینک بدبینی خود را شکست



*اینجا همراه رسیدن به اهدافم است
* نظرات آقایان تایید نمی‌شود
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan